حافظه‌ام مثل یک مشت شن داره از لای انگشتام میریزه. خاطراتم و اطلاعاتم که همه‌ی دارایی من هستن دارن از دستم میرن و هیچ داده جدیدی ثبت نمیشه و من ترسیده‌ و بی‌پناهم. سه هفته پیش یه شب از خواب پریدم و از ترس آایمر زودرس و زوال حافظه که گریزی ازش نیست گریه کردم، تا طلوع آفتاب از ترس و بیچارگی گریه کردم و از ساعت به ساعت آینده‌ی بی‌خاطره‌ام وحشت کردم. چی از من باقی می‌مونه بدون دردها و تجربه‌ها و خطاها و خاطرات؟ از من بودن من بدون تجربه‌ی زیسته‌ام چی باقیه؟

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Chris تعلیق دوره آموزش طراحی حفاظت کاتدیک خطوط لوله آب گاز مخازن دانلود جزوه همیشه تور لحظه آخری تنها ترین برنامه اندرویدی پیش بینی فوتبال با مجوز رسمی در ایران محمدآبادحرماگی زلفا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. AndroidP30